بیخشید طول کشید خوف شم :P
من 5 روز بیمارستان پاستور بستری بودم: روز اولی که توسط دکتر حسینی بستری شدم خاله جونم اومد پیشم و خیلی گریه کرد بعد از 5 روز که بابام اینا دیدن درمان اینجا خوب جواب نداده با دایی رامین بابای کیان رعنا( دایی رامین عمو مامانم و دایی بابامه )رفتم پیش دکتر لشکری زاده بازم بیمارشتان افضلی پور کرمان بستری شدم و تحت مراقبت قرار گرفتم دکتر پوستی که معاینم کرد حدس میزد که تب خال پوستی دارم ولی بعد از نمونه برداری از دستم متوجه شدن که ندارم و یک سری دیگه از دکتر های میگفتنکه دستم که مشگل داشته یک عنکبوت اونو نیش زده بعد 10 روز سالم به بم برگشتم و خدا رو شکر الان خوبم دیروز یعنی 18 شهریور تولد خاله جونم بود که ما یک تولد خیلی کوچیک ...
نویسنده :
negin
15:10